تسبیحی بافته ام... نه از سنگ... نه از چوب... نه از مروارید...!!بلور اشک هایم را به نخ کشیده ام تا برایت دعا کنم هر انچه ارزو داری.....
3 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/11/30 - 01:35
دیدگاه
nima0bx

بازهم تسبیح بسم الله راگم کرده ام\
شمس من کی میرسدمن راه راگم کرده ام\طره ازپیشانیت بردارای خورشیدکم\

1391/11/30 - 01:41 توسط Mobile
nima0bx

درشب یلدامسیرماه راگم کرده ام\در میان مردمان دنبال آدم گشته ام\در میان کوه سوزن کاه راگم کرده ام\

1391/11/30 - 01:43 توسط Mobile
Mostafa

عالی

1391/11/30 - 01:44
nima0bx

زندگی بی عشق شطرنجیست درخورد
شکست\درصف مشتی پیاده شاه راگم کرده ام\خواستم باعقل راه خویش را پیداکنم\

1391/11/30 - 01:45 توسط Mobile
nima0bx

حال میبینی که حتی چاه راگم کرده ام\. زندگی آنقدرهم درهم نبودومن فقط\سرنخ این رشته کوتاه را گم کرده ام....

1391/11/30 - 01:47 توسط Mobile
Mostafa

می روم دور از تو با دنیای خود خلوت کنم تا که شاید من به این بیگانگی عادت کنم!!

1391/11/30 - 01:49
Mostafa

نیما میم بده{-7-}

1391/11/30 - 01:52
nima0bx

میروم ازشهرتوباخاطراتی سوخته\بعد من آخرچه کس چشمی براهت دوخته
من زعشق توننالم که چنین کردوچنان\

1391/11/30 - 01:54 توسط Mobile
nima0bx

غم هجران توآتش بدلم افروخته..

1391/11/30 - 01:55 توسط Mobile
Mostafa

نیکی و بدی که در نهاد بشر است /شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل /چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

1391/11/30 - 01:59
nima0bx

توکزمحنت دیگران بی غمی\نشاید
که نامت نهندآدمی...

1391/11/30 - 02:05 توسط Mobile
nima0bx

مصطفی جان این مشاعره اس...
یامغالطه؟؟!!
چراباهه شروع نکردی؟؟!!

1391/11/30 - 02:07 توسط Mobile
Mostafa

:D من داشتم برای این مینوشتم nimarad میروم ازشهرتوباخاطراتی سوخته\بعد من آخرچه کس چشمی براهت دوخته من زعشق توننالم که چنین کردوچنان

1391/11/30 - 02:13
nima0bx

حالاکه «ی»دادی..حالت جامیاد..
بروشعربا«ی»پیداکن.:.
وگرنه سوختی..

1391/11/30 - 02:17 توسط Mobile
Mostafa

يك چند به كودكى به استاد شديم يك چند به استادى خود شاد شديم

پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد از خاك در آمــــديم و بر باد شــــــديم

1391/11/30 - 02:27
nima0bx

دیدی دل کردی دل دل دلبرم رفت
دودل بودی وبیدل دلبرم رفت\مشو دلتنگ دلداری که رفته\زدلتنگی چه
حاصل دلبرم رفت..nima

1391/11/30 - 02:31 توسط Mobile
nima0bx

مسلمانان مراوقتی دلی بود\که باوی گفتمی گرمشکلی بود\به گردابی چومی افتاده ازغم\به تدبیرش امید ساحلی بود...

1391/11/30 - 02:32 توسط Mobile
Mostafa

دشمن به غلط گفت که من فلسفی ام ایزد داند کـــــه آنچـــــه او گفت نیم

لیکن چو در این غم آشیان آمده ام آخر کم از آنکه من بدانم که کی ام

1391/11/30 - 02:36
nima0bx

من بی می ناب زیستن نتوانم\بی باده کشیدبارتن نتوانم\من بنده آن دمم که ساقی گوید\یک جام دگربگیرومن نتوانم...

1391/11/30 - 02:39 توسط Mobile
Mostafa

می خور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد به جــــــــــــان پاک من و تو

در سبزه نشین و می روشن می خور که این سبز بسی دمد ز خاک من و تو

1391/11/30 - 02:43
Mostafa

اقا فردا ادامشو میریم ;)

1391/11/30 - 02:44